سومین شب قدر، مسجد حاج ملاحیدر، ساعت 12:30 خودم را بین چند نفر جا می کنم و هر طور شده می نشینم. بعضی ها مفاتیح به دست دعا زمزمه می کنند و بعضی نمازی می خوانند و بیشتر به حرفهای منبری گوش می دهند و اما من...: درس اصول فردا را که باید تدریس کنم در ذهنم مرور می کنم...: اصولیین در بحث عام قاعده ای دارند که ما من عام الا و قد خص، هیچ عامی نیست مگر اینکه تخصیص خورده باشد، هیج عامی نیست مگر اینکه تخصیص خورده باشد!! واقعاً هیچ عامی نیست مگر اینکه تخصیص خورده باشد؟! ولی من می گویم عامی را می شناسم که هیچ تخصیص نخورده است. حداقل هرچه من گشتم مخصصی پیدا نکردم: خدایا رحمت تو، دعوت تو، آمرزش تو، همه اش عام است و هیچ تخصیص نخورده است! پس می توانم به عموم عام عمل کنم. پس عام به ظهور خودش باقی است. پس ظهورش معتبر و حجت است پس اصالة العموم جاری است پس...
خودت گفتی همه را می بخشی. نگفتی؟! هیچ مخصصی هم نیاوردی.آوردی؟! سر سفره ات همه را دعوت کردی، استثنا هم نزدی، زدی؟!
اللهم انی اسئلک من رحمتک باوسعها و کل رحمتک واسعة اللهم انی اسئلک برحمتک کلها
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |